نقد و بررسی

نقد و بررسی فیلم رقصنده در تاریکی (Dancer in the Dark) 2000 از سینمارنا

یک بازی درخشان

امتیاز : 3 از 4

رقصنده در تاریکی به قدری ساختارشکن هست که ممکن است تحمل آن کمی سخت باشد و در این تجربه گرایی و امتحان رویکردهای نوین آنچه باعث می‌شود تا فیلم از ورطه سقوط نجات پیدا کند اجرای شاهکار بازیگر نقش اول آن است که می‌تواند همه چیز را در فیلم در درجه دوم اهمیت ببرد.

داستان فیلم روایتگر زندگی زنی مهاجر از چک در دهه ۷۰ میلادی است به نام سلما که در آمریکا در یک کارخانه به کارگری مشغول است در ادامه متوجه می‌شویم که سلما از یک بیماری ژنتیکی رنج می‌برد که باعث می‌شود به مرور بینایی خود را از دست داده و به کوری مطلق برسد در این بین وی یک پسر کوچک هم دارد که او نیز به این نقص مبتلاست و هدف زندگی سلما این شده که تمام پولی را که به دست می‌آورد برای درمان پسرش پس انداز کند هدفی که به احتمال بسیار زیاد به قیمت تهدید سلامتی خود سلما است و بقیه ماجرا نیز به گونه‌ای رقم می‌خورد که مسیر فیلم به یک تراژدی جانگداز ختم می‌شود.

لارس فونتریه کارگردان دانمارکی فیلم در مصاحبه‌ای گفته بود که می‌خواسته فیلمی بسازد که موزیکال و در عین حال غم انگیز باشد همین خود شمه‌ای از رویکرد فون تریه در فیلمسازی‌اش را نشان می‌دهد که اصولاً به این صورت است که عادت ندارد فیلمی را متناسب با اصول قواعد مرسوم فیلم سازی جلو ببرد و همین بدیع بودن ممکن است برای مخاطب که اصولاً تحت تاثیر عادت سینمایی‌اش قرار دارد پس زننده باشد.

بیایید فیلم را به سه بخش تقسیم کنیم بخش اول فیلم که به عنوان مقدمه برای معرفی شخصیت‌ها و آشنایی مخاطب با فضای داستان است چیز عجیب و غریبی ارائه نمی‌کند و اگر بقیه فیلم هم همین روال را ادامه می‌یافت یک درام معمول اروپایی با سبک و سیاق اتمسفریک مرسوم می‌دیدیم که کمی هم حوصله سربر است. ضمن اینکه دوربین روی دست در فیلم بسیار باعث اختلال در تمرکز هم می‌شود. مشکلی که دوربین روی دست دارد صرفاً خود لرزش‌ها و تکان خوردن‌ها نیست بلکه به دلیل اینکه کارگردان می‌خواهد در رویکردی مستند گونه مخاطب به درون داستان و کنار شخصیت‌ها قرار گیرد، از دوربین کار کردی pov می‌گیرد و این باعث می‌شود تا کات دادن‌ها به حداقل برسد نتیجه این می‌شود که دوربین مثل یک شخص سوم در میان مکالمه بین دو یا چند نفر از شخصیت‌ها قرار بگیرد و مکرراً باید بین افراد بچرخد و این چرخش بین این کاراکتر و آن کاراکتر است که باعث سرگیجه و عدم تمرکز من می‌شود.

در کنار این کنتراست بسیار کم رنگ‌ها با تونالیته اندکی زرد را داریم که از همان ابتدا بیننده را آماده فضای غم انگیز زندگی سلما بکند.

بخش دوم و میانی فیلم از اولین ترانه‌ای شروع می‌شود که سلما شروع به خواندن می‌کند در اینجا تازه متوجه می‌شویم که با اثر نامتعارفی سر و کار داریم و در می‌یابیم سلما که شیفته موسیقی و فیلم‌های موزیکال است در مواجهه با مشقات واقعیت زندگی به دنیای خیالی موزیکالش پناه می‌برد. از این مرحله فیلم برای من جلب توجه کرد تلطیفی که در لحظه‌های رقص و آواز سلما در زیر پوست فیلم جریان می‌یابد واقعاً در نگه داشتن مخاطب در کنار فیلم مثمر ثمر است. انگار که ما هم در کنار سلما از این همه بدبختی که شاهدیم خوشحالیم که پناه به لحظات جادویی ذهن سلما می‌بریم اتفاقا این رویکرد خیلی بهتر از آن نحوه فیلمبرداری باعث می‌شود کنار سلما قرار گیریم.

در سکانس‌های موزیکال کنتراست رنگ‌ها اندکی شارپ‌تر می‌شود و همین میزان اندک روشن شدن فضا در این مدت محدود تسکینی قطره چکانی می‌شود برای فرار از ناملایمات زندگی که آنها را شاهدیم.

اما بخش سوم که با دزدیدن پول‌های سلما توسط بیل همسایه او شروع می‌شود، فون تریه همین اندک دلخوشی کوچکی که زیرکانه ما را با آن گول زده بود از ما می‌گیرد. هرچه که در این بخش جلوتر می‌رویم امیدهایی که داشتیم که فیلم با توجه به ترانه‌های شاد و امیدوارش قرار است به پایانی مطلوب برسد دقیقه به دقیقه رنگ می‌بازند از این به بعد ترانه‌ها با اینکه کماکان شاد به نظر می‌رسند ولی کارکردشان این می‌شود که سرانجام وحشتناکی که به سمت آن می‌رویم را بتوانیم قابل تحمل کنیم همانند صحنه اعدام که زیر پای سلما خالی می‌شود و گردن وی می‌شکند فون تریه هم زیر پای ما را خالی می‌کند و در حالی که پرده‌های صحنه نمایش اعدام بسته می‌شود فیلم به پایان می‌رسد و ما را در این شوک وحشتناک تنها می‌گذارد در این قسمت کارگردان تمام قواعد ژانر موزیکال را به بازی می‌گیرد و برخلاف آنچه که انتظار داریم فیلم به یک تراژدی مطلق تبدیل می‌شود.

به این دلیل است که می‌گویم ممکن است مخاطب ارتباط را به طور کامل نتواند بگیرد چون فیلم بسیار از آنچه که ناخودآگاه بیننده به آن عادت کرده دور رفتار می‌کند اما در عین حال بازی بسیار درخشان بیورک، خواننده ایسلندی گمنامی که در نقش سلما فوق العاده ظاهر می‌شود از نظر من برگ برنده فیلم است که کمک می‌کند تا با سلما سمپاتی لازم را پیدا کنیم و آنقدر احساس نزدیکی به وی داشته باشیم که همراه با بقیه آشنایان وی در سوگ سرنوشت سلما شریک باشیم این سلما است که با قدرت حضور خود می‌تواند ندیدنی بودن رقصنده در تاریکی را کنار بزند و حتی فراتر از آن فیلم را دارای اثربخشی لازم بکند.

نویسنده : امیرحسین رمضانی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا