نقد اختصاصی فیلم گودزیلا منهای یک (Godzilla Minus One) 2023 در سینمارنا
بازگشت سلبریتی دایناسور ها!

امتیاز : 2.5 از 4
گودزیلا منهای یک این فرصت را به وجود میآورد تا نگاهی دوباره به ریشههای این هیولای پرطرفدار سینما بیندازیم. در روزگاری که خویشاوند آمریکایی این دایناسور محبوب چند سالی است پشت سر هم در دنیای سینمایی MonsterVerse برادران وارنر ظاهر میشود و مشغول نجات دادن انسانهاست، فیلم گودزیلای کمپانی ژاپنی توهو به جنبههای تاریک و پتانسیل وحشتناک گودزیلا میپردازد که اتفاقاً بیشتر به ریشهها و فلسفه وجودی خود گودزیلا نزدیک است. صحبت از ریشهها شد، درباره ماهیت استعاری گودزیلا حرفهای بسیاری زده شده، یک برداشت گودزیلا را نمادی از آمریکا میداند که همچون غول خفته بیدار میشود و ژاپن را با نفس اتمی خود ویران میکند، برداشت دیگر اشاره به ترسهای ژاپن بعد از جنگ و عدم اطمینان از آینده و زندگی دارد که بعد از بمباران بر کشور حاکم بود و استعارهای دیگر از گودزیلا که این یکی بیشتر در نسخههای آمریکایی استفاده شده مربوط به مسائل زیست محیطی و آن خشم طبیعت است که انسانها را در برابرش ناتوان نشان میدهد.
در واقع گودزیلا میتواند همه اینها باشد و هیچ یک هم نباشد. در موارد بسیاری از ۳۸ فیلمی که از فرنچایز گودزیلا ساخته شده، عمدتاً با فیلمی عاری از هر نوع درون مایهای طرفیم که صرفاً برای نمایش هیولاها در قاب سینما ساخته شدهاند. اما اگر بخواهیم از این ۳۸ فیلم یکی را به عنوان نماینده مناسب برای معرفی و تعریف دقیق از این دایناسور انتخاب کنیم، اولین فیلم این مجموعه است که با نام گودزیلا در سال ۱۹۵۴ به کارگردانی و نویسندگی ایشیرو هوندا در ژاپن اکران شد. و از آن تاریخ تا حال حاضر موفقترین مجموعه سینمایی بلاک باستری محسوب میشود که ریشه غیر آمریکایی دارد و توان مقایسه شدن از بعد محبوبيت با مجموعههای هالیوودی را داشته.
اینجاست که به فیلم گودزیلا منهای یک برمیگردیم و متوجه موفقیت فوق العاده آن به خصوص در آمریکای شمالی میشویم زیرا که گودزیلا به ریشههای خود و آن المانهایی که هوندا در ۱۹۵۴ در قصه خود به کار برده بود برگشته که داستانی قابل درکتر و منطقیتری را میتواند برای مخاطب ارائه کند برخلاف نمونههای پر زرق و برقتر اخیر هالیوودی گودزیلا که با اطلاق صفت مهملات به قصه آنها خیلی هم به بیراهه نرفته ایم. و این بیشتر موفقیت گودزیلا را در بازار آمریکا توجیه میکند چون حقیقت این است که گودزیلا منهای یک هم در کل فیلم عجیب و غریب و متفاوتی نیست برخلاف برخی نظرات به نظرم با فیلم فوق العادهای هم طرف نیستیم بلکه از شدت افتضاح بودن فیلمهای دیگر گودزیلاست که باعث میشود تا بالاخره یک بار هم سازندگان سعی میکنند ابتداییترین مسائل دراماتیک و قصهگویی را رعایت کنند اینقدر چشمگیر باشد. حالا که به این پیش زمینهها پرداختیم بهتر میتوانیم به خود فیلم گودزیلا منهای یک برگردیم و مبحث را حول محور آن ادامه دهیم.
فیلم در مورد یک خلبان کامیکازه است که از ترس عملیات انتحاری که باید در آن شرکت کند به بهانه خرابی هواپیما به صورت اضطراری در یک جزیره مخصوص تعمیر هواپیما فرود میآید. اگرچه مکانیک ارشد متوجه میشود که خلبان مذکور شیکیشیما دروغ گفته و هواپیما مشکلی ندارد ولی وی را به عنوان خائن معرفی نمیکند. در ادامه در همان شب سر و کله گودزیلا پیدا میشود و شیکیشیما به عنوان تنها کسی که میتواند از مسلسل سنگین هواپیما استفاده کند باز هم تسلیم ترس خود شده و تعلل وی موجب قتل عام در جزیره توسط این هیولای ناشناخته میشود و بعد ادامه ماجرا که عمدتاً حول عذاب وجدان شیکیشیما و تقلای وی برای روبرو شدن با ترسهایش است. اما چه مواردی هستند که باعث میشود تا بگوییم فیلم گودزیلا منهای یک تنها یک فیلم خوب و نه فوق العادهای است؟
داستان در نگاه اول واقعا داستان خوبی به نظر میرسد اما لحن اغراق آمیز شخصیتها در ابراز احساساتشان کمی تو ذوق میزند و جنبه فیلمهای زرد را به خود میگیرد. مواردی که در سینمای آسیای شرقی در قالب فیلمهای تینیجری عمدتاً دیده میشوند. شاید این گفته اینطور پاسخ داده شود که خوب، سازندگان از همان اول مخاطب هدف خود را انتخاب کرده بودند و این لحن و کاراکتر پردازی متناسب با آن است. همچنین استودیوی توهو خود فکر این حجم از توجه را به سمت فیلمش نداشته. این نظر درست است حتی انتخاب جامعه هدف نسل جوان و نوجوان هم توسط سازندگان انتخاب به جایی است اما توجیه برای ضعف در دیالوگ نویسی و لحنهای اگزجره در فیلم نیست. حتی مخاطب نوجوان امروزی هم باهوشتر از گذشته است و متوجه این باسمهای بودن ابراز احساسات میشود.
برای مثال شخصیت تاچی بانا سر مکانیک هواپیماهای جنگی که آنقدر ترسو بودن شیکیشیما را توی سرش میزد، میآید و آنطور برای شیکبشیما در نهایت تلاش میکند. قوس شخصیت همیشه در داستان پردازی وجود دارد اما باید شرایط آن را هم رعایت کرد. این اغراقها در کاراکترهای فیلم را در مورد شخصیتهای سومیکو همسایه شیکیشیما و آن ناخدای قایق هم میتوانیم ذکر کنیم هر کدام به نحوی هستند که تغییر رفتارشان در طول فیلم آن هم با آن شدت و حدت باعث میشود مخاطب فکر کند با فیلم هندی طرف است. و این اغراقها فقط محدود به کاراکتر پردازی نیست بلکه در کلیت فیلم وجود دارد مثلاً جایی که شیکیشیما نوریکو را در آن جمعیت و هرج و مرج آنقدر ناگهانی پیدا میکند و یا صحنهای که سر و کله کشتیهای یدککش پیدا میشود و در یک چشم به هم زدن به ناوها متصل شده و آنها را میکشند مواردی هستند که منطقشان آنقدر سست است که حتی اگر مخاطب وسواس و اصطلاحاً “گیر” هم نباشیم کمی کوتاه آمدن سخت است.

اگر از اینها بتوانیم بگذریم در ادامه بقیه جنبههای داستان مثبت است حتی درون مایههایی همچون ارزش داشتن جان انسانها و ضد ارزش بودن مفهوم خودکشی و حرکات انتحاری. این دوراهی اخلاقی شیکیشیما بین حفظ جانش و یا فدا کردن آن در راه جنگ وزنه سنگینی را بر بار درام قصه اضافه میکند و اتفاقاً در جایی که بر خلاف تصور همگان شیکیشیما در تقابل نهایی از هواپیمایش ایجکت میکند و بعد متوجه میشود نوریکو هنوز زنده است گویی که پاداشی است در نتیجه تصمیم درستش به دست آورده و این مفهوم را میرساند که فرصت دادن برای ادامه زندگی میتواند شانس دوبارهای به ما بدهد که فکرش را نمیکردیم. در حالی که اگر شیکیشیما که بعد از تصور مرگ نوریکو از زندگی بریده بود، اگر جانش را میداد دیگر فرصتی برای دیدار دوباره نوریکو هم نداشت.
جنبه مثبت دیگر کارگردانی خوب به خصوص در خلق لحظات پر تعلیق است که واقعاً مایه تحسین است و کارگردان هر بار که سر و کله گودزیلا پیدا میشود به خوبی توانسته از جنبه ناشناختگی و غیرقابل پیشبینی بودن گودزیلا برای ایجاد آن حس تعلیق استفاده کند و این را در کنار موسیقی متن فوق العاده فیلم قرار بدهید تا نتیجه دوچندان به دست آمده را حظ کنید.

در مجموع گودزیلا منفی یک را میتوان فیلمی سرگرم کننده کمی جدی و مقداری اغراق آمیز دانست که در تصمیمی درست به خوبی به ریشههای اصلی خودش رجوع کرده و از ظرفیتهای سمبلیک این جانور دوست داشتنی بسیار بهتر از دیگر فیلمهای اخیر استفاده نموده و پیشرفتهای چشمگیرش در جلوههای بصری را در کنار همه اینها که قرار بدهیم واقعا فیلم محترمی هم میشود به خصوص که وقتی میفهمیم بودجه ناچیز ۱۵ میلیون دلاری برای ساخت این فیلم در نظر گرفته شده.
یک نکته جالب که فرصت نشد به آن بپردازیم اسم فیلم است، در واقع سال ۲۰۲۴ هفتاد سالگی تولد گودزیلا در سینما محسوب میشود، ولی چون کمپانی توهو و وارنر طی قراردادی توافق کردند که به صورت همزمان در یک سال فیلمی اکران نکنند و وارنر از قبل در سال ۲۰۲۴ فیلمی گودزیلایی در نوبت اکران داشت، بنابراین توهو مجبور شد ریبوت فرانچایز گودزیلا را یک سال جلوتر از تولد ۷۰ سالگی عرضه کند به همین خاطر در طی تصمیمی شوخ طبعانه به جای گودزیلا صفر از گودزیلا منفی ۱ برای نامگذاری استفاده کردند.
نویسنده : امیرحسین رمضانی





