فیلم هانقد و بررسی
نقد و بررسی فیلم سرزمین موعود (The Promised Land) 2023 توسط سینمارنا
زندگی هرج و مرج است.

امتیاز 3.5 از 4
سرزمین موعود ساخته نیکولای آرسل و با حضور ستاره سینمای دانمارک مدس میکلسن، از آن دست فیلمهای تماماً کلاسیک سینماست. فیلمی با رعایت تمام اصول کلاسیک، چه در فرم و چه در محتوا که به واقع یک کلاس درس تمام عیار برای کسانی است که در ابتدای راه فیلم سازی خود هستند. تقریباً میتوان گفت که فیلم هر چیزی را که یک مخاطب برای سرگرم شدن و همراه شدن با خود میخواهد به همراه دارد. فیلمنامهی بسیار حساب شده و دقیق، همراه با گرهسازی و گره گشاییهای متناوب، به علاوه پرداخت شخصیتهای عالی را در کنار کارگردانی بسیار پر دیسیپلین و دقیق و تصاویر چشم نوازی که همگی در راستای بهبود کیفیت داستان گویی فیلم به خدمت گرفته شدهاند، کنار هم بگذارید تا محصول نهایی را با اعتماد به نفس بتوانیم به عنوان فیلمی که هرگز از دیدنش پشیمان نمیشوید معرفی کنیم.

به طور قطع میتوانم نقطه قوت فیلم را در داستان آن جستجو کنم. یک درام تاریخی حماسی که روایتگر یک کاپیتان بازنشسته است که رویای جاه طلبانه کشت و زرع در سرزمینهای لم یزرع یوتلند را در سر میپروراند. غافل از اینکه دشمنان حیوان صفت در کمینند و قهرمان داستان را در چالشهای اخلاقی و روانی سهمگینی قرار میدهند.
در حقیقت میتوان سرزمین موعود را نوعی وسترن در نظر گرفت. چرا که بسیاری از درون مایههای خود را از درون مایههای وسترن قرض گرفته، مباحثی همچون تقابل توحش و تمدن و گذار سنت و مدرنیته که در تمام فیلمهای وسترن کلاسیک آن را شاهدیم، همراه با پیرنگ انتقامی با یک آنتاگونیست زمیندار ظالم. حتی معرفی قهرمان را نگاه کنید! در فیلمهای وسترن قهرمان اصولاً یک غریبه است. فردی که معمولاً وارد یک جغرافیای خشن میشود که شخصیتهایی از قبل حاضر در آن سرزمین، حضور قهرمان قصه را به دلیل بر هم زدن نظم قدیم آنجا بر نمیتابند.
آیا سرزمین موعود صرفاً با این استفاده از کهن الگوهای قصهگوییست که جذاب شده؟ خیر، اینها اسکلت و استخوان بندی است و این اسکلت نیاز به یک قلب یا درون مایه هم دارد و ما نمیتوانیم کتمان کنیم این فیلم با کمک مضامینی که در خود به کار برده، همچون نمایش جامعه طبقاتی دانمارک، مسئله قومیتها و اخلاقیات مرسوم در قرن ۱۸ توانسته خود را تبدیل به اثری زنده و جهان شمول بکند. حالا که داریم سرزمین موعود را به موجودی زنده تشبیه میکنیم، آیا با اسکلت و دمیدن روح در آن میتوانیم به آن نتیجه مطلوب برسیم؟ باز هم نه. فاکتور سوم، یک پوسته زیبا و دلپسند است که بتواند ما را به عنوان مخاطب جذب کند، با خود همراه کند و ما را به درون عمق خود رهنمون سازد. اینجاست که دستاندرکاران ساخت فیلم و در راس آن کارگردان وارد عمل میشوند. گاهی داستان شما قصه خوبیست اما قصه خوب که خودش نمیتواند صحبت کند. قصه خوب نیاز به قصه گوی خوب هم دارد. فضاسازیهایی که با استفاده از چشم اندازهای طبیعت دانمارک صورت گرفته به خوبی لحن سرد و خشن فیلم را تبیین میکند. در کنار اینها ضرب آهنگ دقیق فیلم با کمک موانعی که پی در پی جلوی راه کاپیتان لودویگ کیلن قرار میگیرد، باعث میشود تا بیننده از تب و تاب پیگیر بودن ادامه فیلم نیفتد. و بازیگرانی که به خوبی از پس نمایش شخصیتها برمیآیند و باعث میشوند تا آنها را درک کنیم و هر یک را به عنوان شخصیتهای واقعی باورشان کنیم. (به خصوص در مورد ارباب دوشینکل و کاپیتان کلین)

همه اینها در کنار هم است که باعث میشود تا بگوییم سرزمین موعود اثری است که به خوبی از پس خود برآمده و کار میکند و به قول دوستان منتقد به اصطلاح درآمده. یک نکتهای که در فیلم برای من جالب بود این است که سرزمین موعود به عنوان یک فیلم تاریخی صرفاً راوی سطحی، از زمانه قرن هفدهم نیست، بلکه برای من، اینجا کار سازندگان درخشان میشود که نیکولای آرسل دارد یک سیستم را به ما نشان میدهد. تصمیماتی که افراد دخیل در داستان میگیرند، متناسب با ذهن انسان قرن ۲۱ نیست. بلکه با منطق زمان خودش جلو میرود و این برای من تحسین برانگیزتر است به عنوان مثال لودوویگ با بازی مدس میکلسن به عنوان قهرمان، داستان داعیه برهم زدن نظم اجتماعی روزگار خود را ندارد. بلکه هدفش این است که خود هم وارد این طبقه شود و از این مزایا خود را بهرهمند سازد. گذشته تلخ لودوویگ به عنوان فرزند زن خدمتکاری که مورد تعرض ارباب قرار میگرفته و حاصلش لودوویک حرامزاده شده باعث نشده که او تماماً از طبقه اشراف متنفر باشد و وی را فردی یاغی بار بیاورد. بلکه این حقارتها تبدیل به عقدههایی شده که اکنون در میان سالی لودوویگ از آن انگیزهای به دست میآورد تا بتواند با تلاش برای حاصلخیز کردن املاک بایر پادشاهی دانمارک لقبیاشرافی برای خود بتراشد تا از این طریق عقده گشایی کند. همانطور که در قسمتی از مکالمه دوشینگل و کاپیتان کیلن، ارباب به کاپیتان میگوید که لابد از همه ما متنفری و میخواهی که سر به تن ما نباشد، در پاسخ کاپیتان میگوید که به هر حال قانون الان این است. و این برای من خیلی واقع گرایانهتر است تا اینکه در عوض لودوویگ را با یک رویکردی سانتیمانتال و رمانتیک رابین هود طور ببینیم. چون انسانی مثل لودوویک تفکری از این فراتر نمیتواند داشته باشد. لودووینگ و امثال آن قربانیان سیستماند این موضوع حتی در طبقات بالا هم صدق میکند. امثال دوشینکل و نامزدش هم زندانیان طبقه اجتماعی خود هستند که توانایی گرفتن تصمیم خارج از محدوده خود را ندارند. علی رغم اینکه از همان ابتدا هلن واقف به این واقعیت هست که لودویک گزینه شایستهتری برای ازدواج میباشد، ولی باز همه چیز را موکول به این میکند که لودوویک بتواند لقب اشرافی خود را بگیرد.

این نگرش عمقی به یک دوران تاریخی در این فیلم است که باعث میشود تا عیار آن بالاتر هم برود، تا از صرفاً یک فیلم سرگرم کننده فراتر رفته و بتواند مقداری هم چرخ دندههای ذهن مخاطب را به کار بیندازد.
در نهایت به عنوان جمعبندی باید گفت که سرزمین موعود شاید در هیچ یک از موارد دریچه جدیدی را در عرصه سینما باز نکرده ولی این به هیچ وجه از ارزشهای کار سازندگان آن کم نمیکند که توانسته اند با گام برداشتن در همان مسیر گذشتگان خود، به این خوبی کیفیت آنها را تکرار کنند.
نویسنده : امیرحسین رمضانی



