نقد و بررسی

نقد و بررسی قوی سیاه (Black Swan) 2010 در سینمارنا

رقص دکتر جکیل و آقای هاید

امتیاز : 3 از 4

فیلم قوی سیاه ساخته دارن آرنوفسکی محصول ۲۰۱۰ اثر قابل بحثی است. از این جهت که هم نکات مثبت و هم منفی آن به اندازه‌ای ملموس هستند که هر کدام از جنبه‌های متفاوتی روی فیلم تاثیرشان را بگذارد. فیلم به داستان زندگی یک بالرین به نام نینا (ناتالی پورتمن) می‌پردازد که تحت فشارهای سنگین روانی برای موفقیت در اجرای نقش اول باله دریاچه قو قرار می‌گیرد و در این بین بیننده با ارتباطش با مادر او ، مدیر باله نیویورک و دوست و رقیب جدی او در باله لیلی را شاهد است که هر یک تاثیرات خود را در روند فیلم دارند.

در نگاه اول شباهت‌های انکار ناپذیری بین این فیلم و فیلم دیگر آرنوفسکی یعنی کشتی‌گیر به چشم می‌خورد. در آنجا هم وسواس قهرمان داستان را برای در اوج قرار گرفتن همانند قوی سیاه شاهدیم. حتی می‌توان گفت قوی سیاه نوعی بازسازی از کشتی‌گیر است همراه با مقادیر خیلی بیشتر از چاشنی‌هایی که از ترکیب ژانرهای دیگر به دست آمده و احساس می‌کنم که همین قضیه منجر به این شده که آرنوفسکی کمی در مجتمع کردن وحدت هنری و یک کانسپت واحد در فیلمش دچار مشکل شود. چرا این را می‌گویم چون در اولین گام آرنوفسکی باید برای خود مشخص می‌کرد که با چه چیزی می‌خواهد مخاطب را مواجه کند. از یک طرف فیلم داستان باله را تعریف می‌کند یعنی قرار است باله را در قاب سینما به ما نمایش دهد پس باید اصل و کانسپت باله می‌شد ولی از سوی دیگر ما با یک درام روانشناختی همراه با درون مایه‌های وحشت جسمانی مواجهیم. مشکلی که اینجا به وجود می‌آید این است که وزن این دو رویکرد در فیلم یکسان است در حالی که یکی باید به نفع دیگری کاهش پیدا می‌کرد و اصرار بر هر دو جنبه مذکور در فیلم منجر به این شده که قوی سیاه در نهایت نه شناختی از باله به مخاطب بدهد و نه کاملاً یک هارور سایکولوژی باشد. (دقت کنید این رویکرد دوگانه در نفس خود حرکتی منفی نیست بلکه مشروط بر این بود که کارگردان بتواند از پس آن بر بیاید ولی در عمل می‌توان دید که این موضوع رخ نداده) این یکی از مثال‌هایی می‌تواند باشد در مورد اینکه چرا بسیاری اوقات کارگردانان جوان در فیلم‌های ابتدایی خود نسبت به فیلم‌های بعدیشان بهتر عمل می‌کنند. زیرا آنها در اوایل دوران کاری دست به عصاتر حرکت می‌کنند و سعی دارند همان چیزی را که به آن مطمئن هستند به اجرا در بیاورند اما خیلی اوقات پیش می‌آید که وقتی ساخته‌ای از آنها به موفقیت برسد و تحسین دیگران را برایشان به ارمغان بیاورد گویی به این تله می‌افتند که حتماً باید برای ادامه دست به کاری بیشتر بزنند. البته که این جسارت داشتن به خودی خود امر بدی نیست ولی خوب گاهی اوقات جواب نمی‌دهد.

باله در ذات خود یک اثر تئاتری جمعی است یعنی به این صورت که مخاطب با فاصله فیزیکی از اجرا با آن مواجه می‌شود در حالی که فیلم در تمام لحظات از نماهای کلوز برای نمایش آن استفاده می‌کند که این هم به خاطر این است که برای پرداختن به جنبه‌های روحی نینا، آرنوفسکی چاره‌ای جز این ندارد. به همین خاطر است که می‌گویم این رویکرد دوگانه باعث رقیق شدن مایه اثرگذار فیلم می‌شود. در فیلم کشتی‌گیر این رویکرد اتفاقاً وجود ندارد و ضمن اینکه کشتی کج رشته‌‌ای فردی تر است و از همین رو پرداختن به آن راحت‌تر می‌باشد.

اما جنبه مثبت فیلم استفاده از همزاده‌های مثبت و منفی در داستان است که به صورت استعاری در خود باله دریاچه قو هم وجود دارد و این برای من حرکت جالبی بود که باعث می‌شد تا فیلم جذاب جلوه کند نینا و لیلی به ترتیب با بازی‌های پورتمن و کونیس مثل دکتر جکیل و آقای هاید هستند که هر یک همچون نماینده طیف‌های روشن و تاریک انسانی هستند و به خوبی و آگاهانه از پتانسیل تعلیق نهفته در این حقه استفاده شده و باعث می‌شود فیلم تا حد بسیار خوبی نجات پیدا کند به خصوص که بیننده در مدت زیادی از فیلم در این برزخ باقی می‌ماند که آیا لیلی واقعاً در حال توطئه برای سنگ اندازی جلوی پای نینا است تا نقش قوی سیاه را به دست آورد یا اینکه این‌ها همه زاییده ذهن فرسوده و خسته نینا است که در انتها به صورتی غافلگیرانه خود نینا و به تبع آن مخاطب متوجه می‌شود که دشمن اصلی نینا در واقع خود او بوده گرچه که دیگر دیر شده و نینا به بهای گزافی کمالگرایی خود را ارضا می‌کند.

LV1F4910.CR2

مورد مثبت دیگر بازیگری‌های درخشانی است که در فیلم وجود دارد و بسیار بسیار خوب با پرداخت مناسبی که برای کاراکترها صورت گرفته در خدمت منطق رفتار کاراکترها هستند. از قبیل باربارا هرشی در نقش مادر نینا به خوبی نقش مادری را بازی می‌کند که در ابتدا به نظر می‌رسد دلسوز و غمخوار دخترش است اما به مرور متوجه می‌شویم حسادتی که به دخترش دارد خود مانعی برای رشد او می‌باشد. ونسان کسل در نقش توماس لروی کارگردان و طراح رقص باله را داریم که سخت‌گیری بی‌رحمانه‌اش و متدهای سایکوسکشوال وی برای هدایت نینا تاثیر مستقیمی بر بروز جنبه‌های برونگرایی در شخصیت نینا می‌شود و نفر سوم میلا کونیس که مناسب‌ترین فرد برای بازی در نقش لیلی است. کونیس تمام آنچه را که نینا فاقد آن است همچون جسارت یاغی‌گری و برون‌گرایی را در خود دارد و ظاهر و گریم و لباس وی بسیار خوب در خدمت ایفای نقش او درآمده.

و در نهایت پورتمن که در نقش آفرینی وی در قالب نینا باید نتیجه تبلور ارتباطش با سه کاراکتر قبلی را شاهد باشیم که او هم از پس آن برمی‌آید ضمن اینکه به نسبت کار سخت‌تری هم دارد از این رو که نینا آن کاراکتر محوری است که در طول قصه از آنچه که ابتدای فیلم بود متفاوت می‌شود. در کل آرنوفسکی استعداد بسیار خوبی از بازی گرفتن از بازیگرانش دارد و در تمام فیلم‌های وی استانداردهای بالایی از ایفای نقش‌ها را شاهدیم که قوی سیاه هم مستثنا از دیگر فیلم‌هایش نیست.

در مجموع قوی سیاه فیلم بدی نیست شاید عده‌ای به خاطر صحنه‌های آزاردهنده جسمانی در فیلم آن را پس بزنند اما نمره قبولی را می‌تواند بگیرد. اگر کارگردان کمی از این حجم نمک و فلفل که از انواع و اقسام ژانرها و فیلم‌ها و داستان‌های دیگر قرض گرفته بود بهتر استفاده می‌کرد بلکه می‌توانست اثری درخشان باشد.

نویسنده : امیرحسین رمضانی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا