
امتیاز کاربران
امتیاز : 2.5 از 4
فیلم نگهبان محصول ۲۰۰۹ اثر زک اسنایدر که اقتباس تقریباً به طور مطلق وفادارانه از کمیک بوک نگهبانان اثر آلن مور است از بسیاری جهات قابل نقد است اما وقتی پس از گذشت بیش از یک دهه و پس از مشاهده تمام تکاملی که برای ژانر ابرقهرمانی در این سالها رخ داده، دوباره به آن نگاه میکنیم، اثری به شدت جسورانه جلوه میکند که در زمان خود نگاهی بسیار متفاوتتر به مفاهیم اخلاقی موجود در ژانر ابر قهرمانی برمیگزیند.
همانطور که در نام این ژانر کلمه قهرمان قرار گرفته از این رو انتظار میرود که با کاراکترهای مثبتی طرف باشیم که با توجه به قدرتهای ماورای انسان عادی که دارند، مسئولیت مبارزه با زشتیها و پلیدیهای موجود در جامعه با آنها باشد. شخصیتهایی که کدهای اخلاقی مثبتی دارند و نتیجه کارهایشان در نهایت حرکتی به سمت بهتر شدن جامعه است این کارکردی است که برای این ژانر از ابتدای تولد آن میتوان متصور بود. به مرور زمان و با گسترش این قبیل داستانها در ایالات متحده و اقبال بیش از پیش مخاطبان به کمیک بوکها شاهد رویکردهای نوین نسبت به این داستانها هستیم که طی آن با داستانهای پیچیدهتر مواجهیم که در آن خطکشیهای کلاسیک میان زشتی و زیبایی کمرنگتر از قبل شد. همزمان تحولات اجتماعی در دنیا و چالشهای اخلاقی که در جامعه ایالات متحده به عنوان ابر قدرتی که تا پیش از آن شکی نسبت به حقانیت اعمال آن نبود باعث شد تا نویسندگان و خالقان داستانهای کمیک بوکی در داستانهای خود شروع به پرسیدن سوالاتی بکنند که تا پیش از آن کمتر مطرح بود. اینکه محدوده مسئولیتهای اخلاقی در قبال دنیا و جامعه تا کجا میتواند باشد، آیا همیشه اطمینان به کسانی که امکانات ویژهتری از افراد عادی در جامعه دارند بدون توجه به اینکه آنها نیز انسان هستند و عقبه و گذشته آنها در نظر گرفته شود میتواند منجر به نتیجه مطلوب باشد؟ اصلاً معیار برای اینکه نتیجه مطلوب چیست را چه کسی میتواند معین کند؟ چطور میتوان به آن رسید؟
تمام این سوالات را آلن مور به عنوان سرآمد نویسندگان مدرن کمیک بوک در کمیک نگهبانان خود مطرح نموده. در نگهبانان با داستان دنیایی موازی طرفیم که در آن به طرز بسیار طعنه آمیزی هر یک از قهرمانان حاضر در آن واقعگرایانهتر از آن هستند که بتوانند یک قهرمان کامل محسوب شوند. قهرمانانی که ابتدا به ساکن پیش از آنکه قهرمان باشند انسانهایی هستند همراه با تمام نقصهایشان و نمیتوان اعمال قهرمانانه آنها را بدون پیش زمینه انسانی آنان قضاوت نمود. مور با مهارت در طراحی تیم قهرمانانه خود در نگهبانان مجموعهای از اندیشههای فکری و فلسفی را گرد هم آورده و در تقابل با یکدیگر قرار داده تا از قبل آن نه اینکه جوابیهای صادر کند بلکه فرصتی فراهم آورد تا برای خوانندگان نیز این سوالها مطرح شود.

هر کدام از افراد گروه نگهبانان نماینده طرز فکر به خصوصی هستند که راه و روششان برای زندگی را توجیه میکند. رورشاخ سرراستترین کاراکتر مجموعه است که اعمال او در قید و بند کدهای سفت و سختی است که برای خود قرار داده برای او تصمیم گرفتن بسیار ساده است. دنیای رورشاخ به سیاه و سفید تقسیم میشود و چیزی نمیتواند میان این سیاهی و سفیدی جای بگیرد او به قدری در این مسیر مصمم است که در نهایت جان خود را پای آن میگذارد.
در سوی دیگر کمدین را داریم که پیچیدهترین عضو گروه است یک ابزوردیست مطلق، او نیز همانند رورشاخ نگاه عمیق به زیر جامعه خود انداخته اما برخلاف او عقیدهای به تلاش برای رسیدن به نتیجه بهتر ندارد. برای او جهان یک شوخی به ابعاد تمام هستی است و ما همه بازیچههای جهان پیرامون خود هستیم. اگر از چشمان کمدین به قضیه نگاه کنیم آنگاه متوجه خندهدار بودن تمام این جست و خیزهای ابزورد بشری خواهیم شد.
نفر بعدی آدریان وایت باهوشترین فرد دنیا است او که غرق در غرور ناشی از نبوغ خود است، زندگی را بر اساس هزینه و مزایا قضاوت میکند او نماینده افرادی است که به پدیدههای انسانی به سان منطق ریاضی نگاه میکنند.
اما دکتر منهتن خاصترین کاراکتر مجموعه که رادیکالترین رویکرد را در سوالات هستی شناسانه مطرح میکند. او که به دلیل شرایط خاص خود به قدرت خداگونه رسیده به جایی میرسد که اظهار میدارد زندگی پدیدهای است که بیش از حد جدی گرفته شده و اصلاً چه اهمیتی دارد که بخواهیم در برابر این جهان بینهایت، ذره ناچیزی چون کره زمین را نجات دهیم.

در میان این گروه نامتناسب نایت اول و سیلک اسپکتر بیشترین شباهت را به مردم عادی دارند آنها کم جسارتتر از بقیه اعضای مجموعه هستند که بتوانند به راحتی منطق دیگر اعضا را علی رغم غیر قابل انکار بودن پذیرا باشند.
تمام این کاراکتر پردازی عمیق و داستان درگیر کننده مرهون کمیک آلن مور است و اینجا سوال پیش میآید که زک اسنایدر در قبال این قصه چه انجام داده و چه چیزی را توانسته به آن اضافه نماید و یا حتی آن را به مدیوم سینما تبدیل کند. تقریبا میتوانم بگویم که هیچ. البته کمی به ظاهر دیدگاه بیرحمانهای به نظر میرسد و این میتواند نکتهای مثبت باشد زیرا که او با کمترین تلاش برای دخل و تصرف در قصه آلن مور حتی از لحاظ بصری که محدوده کاری یک کارگردان میباشد، سعی نموده تا بازتابی عین به عین را از کمیک بوک نگهبانان ارائه کند. اگر اندکی کمیک بوکها را مشاهده کرده باشید متوجه میشوید سکانسها در واقع از استوری بردهایی طراحی شدهاند که گویا خود تصاویر کمیکها را بازسازی کردهاند.
سکانس سقوط کمدین را از بالای ساختمان در ابتدای فیلم در نظر بیاورید. اگر آن تصویر را فریز کنید میتوان مثل یک باکس از صفحات کمیک، یک حباب برای دیالوگ در گوشه آن قرار داد.

بله، اسنایدر نتوانسته تا یک تبدیل مدیومی از کمیک به سینما ارائه کند بلکه صرفاً یک کمیک بوک متحرک ساخته اما در نهایت نتیجه این کار را نمیتوانم خیلی نقد کنم چون خود کمیک آنقدر قدرتمند تصویر شده تا بتواند در مدیوم دیگری همچون سینما به عنوان استوری بردهای مناسب عمل نماید. من از این زاویه نگاه میکنم که شاید اسنایدر اگر بیشتر سعی مینمود تا بازتاب شخصی خود را از داستان نگهبانان داشته باشد از قدرت داستان میکاست. بخشی از این نظریه من ناشی از وجود انیمیشن ۳۰ دقیقهای است که درون فیلم به صورت اپیزودیک نمایش داده میشود که داستان دریانوردی کشتی شکسته را روایت میکند و به آن شکل تاثیرگذار نمایش میدهد که نتیجه اعمالی که انجام میدهیم لزوماً منجر به آن چیزی نمیشود که در ابتدا متصور بودیم. این انیمیشن خود به عنوان یک فیلم کوتاه، از تمام فیلم نگهبانان برندهتر عمل میکند و همانطور که واضح است مطلقاً انیمیشن شده از روی کمیک بوک است. وقتی به عنوان مخاطب این انیمیشن را میبینم با خود میگویم که شاید حتی اسنایدر با تمام تلاش خود برای اقتباس عین به عین از کامیک بوک نتوانسته حق مطلبی که در کمیک بیان میشود را ادا کند.
نویسنده : امیرحسین رمضانی



