نقد فیلم عطر: قصه یک آدمکش (Perfume: The Story of a Murderer) 2006 از سینمارنا
عطار در جستجوی معنا

امتیاز کاربران
امتیاز 2 از 4
عطر: داستان یک آدمکش محصول ۲۰۰۶ یک تریلر روانشناختی از زندگی یک عطرساز نابغه است که سعی دارد عطری افسانهای را بسازد که قادر است تمام عطرهای دیگر را تحت شعاع خود قرار دهد و کمال نهایی زیبایی را شامل میشود و از آنجا که برای این کار نیاز به اسانس زنان زیبارو دارد برای رسیدن به این مهم، دست به جنایت میزند.
فیلم عطر داستان یک آدمکش ایده مستتری در خود دارد که برای بحث کردن جذاب است و به آن هم میپردازیم اما مشکل اینجاست که برای بیان این ایده آنچنان به سمت مرزهای اخلاقی در بدویترین و غریزی ترین حالت خود میرود که دریافت آن برای مخاطبی که انسان نرمال چند بعدی محسوب میشود اگر نگوییم غیر ممکن بلکه سخت است.

تم و پس زمینه داستانی فیلم جستجوی ژان بابتیست گرینویل عطرساز جوانی است که برای یافتن هویت و هدف خود تلاش میکند اما آیا با یک انسان عادی در این داستان مواجهیم؟ خیر. گرینویل شخصیتی است که به سختی آن را میتوان انسان قلمداد نمود. این را به خاطر جنایاتی که به آن دست میزند نمیگویم بلکه از این جهت است که تمام چیزی که از جهان پیرامون درک میکند فقط بو است. قوه بویایی وی چنان بر دیگر حواس او سایه انداخته که نمیتواند همچون انسانهای دیگر ابعاد مختلفی از زیبایی و احساس را درک کند. گرینویل، یتیمی که سختی کشیده و تنها نامهربانی و توهین و تحقیر را در زندگی دیده، یک موهبت به خصوص دارد و آن توانایی حیرت انگیز او در بویایی است. اما نکتهای که برای او وجود دارد این است که علی رغم اینکه این توان در او وجود دارد که تمام بوییدنیهای دنیا را از هم تفکیک و شناسایی نماید ولی هیچ حسی در او نمیتواند ایجاد کند. او فرق بدی بین خوبی و بدی را نمیفهمد. اولین جایی که در فیلم محبت را اندکی تجربه میکند برخوردش با دختر میوه فروش است که با اینکه از او میترسد ولی او را پس نمیزند و نگاه مهربانی به او میاندازد اینجاست که با مفهومی غیر از تنبیه و توهین آشنا شده و عطر تن آن دختر نخستین بار برای او تبدیل به یک ادراکی زیبایی شناسانه میشود. عطری که یادآور عشق و محبت برای اوست اما با قتل ناخواسته آن دختر آن رایحه نیز به سرعت از بین میرود و از این رو تصمیم میگیرد که حرفه عطاری را ادامه داده تا بتواند بو را ذخیره کند و تنها بویی که برای وی منتهای زیبایی محسوب میشود بوی آن دختر است پس این گونه است که تمام زندگی او یافتن روشی برای اسانسگیری از انسان میشود تا آنچه را که یادآور آن زیبایی است همچون یک هنرمند زنده نگه دارد.

اما آیا این تحول درونی گرینویل نشانه عشق است؟ در واقع نه گرینویل چنان در فهم احساسات بدوی و ابتدایی است که چنین کاری بیشتر برایش نوعی کنجکاوی محسوب میشود. این رفتار غریزی و فقدان احساس او بیشتر باعث شده تا از انسانیت فاصله بگیرد و به نوعی مثل یک قاتل زنجیرهای کلاسیک شود.
برای گرینویل در میانه راه وقتی که در مییابد که از خود هیچ بویی ندارد مسئله هویت هم مطرح میشود. (برای درک گرینویل باید نگاهتان اینطور باشد که او از حواس پنجگانه گویی فقط بویایی دارد در حالی که در عمل اینطور نیست و این خود موردی است که باعث میشود مخاطب گیج شود) و وقتی بویی از خودش نمیشنود حتی به شک میافتد که اصلاً وجود دارد یا نه! این گونه است که هدف جدیدی در زندگی پیدا میکند به این ترتیب که بتواند از طریق ساختن آن عطر افسانهای به دنیا نشان دهد که برای خود کسی است. اما در پرده پایانی وقتی گرینویل با نتیجه شاهکار زندگی خود در میدان اعدام مواجه میشود باز آن رضایت خاطر را پیدا نمیکند حتی میشود گفت که بیشتر مبهوت است. عطر وی بیش از آنکه برای دیگران تداعی گر آن حس نابی باشد که خود در آن دخترک میوه فروش تجربه کرده یک شیدایی جنسی را موجب میشود.
گرینویل حالا که به قول راوی فیلم میتواند جهان را به غلامی خود در بیاورد ولی نمیتواند کاری کند دیگران او را دوست بدارند به همین خاطر سرخورده و ناراحت به زادگاه خود برگشته و در اقدامی انتحاری شیشه عطر را روی خود خالی میکند و مردم حاضر در محل در نتیجه جنون ناشی از استشمام عطر به معنای واقعی کلمه او را تکه تکه میبلعند تا زمانی که اثری از او باقی نماند.

همانطور که ذکر شد درون مایه بحران معنا در دنیای مدرن (زمان وقوع داستان هم اشارهگر شروع عصر جدید و ایجاد چالشهای هویتی و معنوی در آن دوران است) به خوبی در قالب روایی گنجانده شده اما همانطور که گفتیم برای گنجانده شدن در چارچوب درک انسانی مخاطب، گرینویل شخصیتی چنان دور از دسترس است که باعث میشود نتوانیم به آن حدی که لازم است ارتباط با او را برقرار کنیم. وگرنه در جنبههای جزئی از قبیل نکتههای فنی و اجراهای خوبی که وجود دارد نوید فیلم استانداردی را میدهد. چه در بازیگری چه در فیلمبرداری و چه در جزئیات صحنه و لباس ولی باز به این مسئله برمیگردیم که در حتی در منطق جهان فیلم هم گرینویل نمیتواند اینگونه باشد تنها به این دلیل ساده که انسان فقط یک بینی نیست و راههای متنوع دیگری برای لمس جهان دارد که بتواند زیبایی را از آن طریق درک کند و نوعی نقض غرض در فیلم است که آن گیجی مذکور را برای مخاطب موجب میشود
نویسنده : امیرحسین رمضانی





