
امتیاز کاربران
امتیاز : 3.5 از 4
فیلم سقوط محصول ۲۰۰۶ از تارسم سینگ روایتگر داستان روی واکر یک بدلکار در صنعت سینما است که در طی یک حادثه بدلکاری به دلیل پرش از یک پل، مصدوم شده و ناتوان از حرکت در بیمارستانی در لس آنجلس بستری میشود. در بیمارستان دختر بچهای به نام الکساندریا نیز به دلیل آسیب دیدگی دست بستری است. در گشت و گذارهای روزانه الکساندریا، فرصت برای آشنایی با روی به دست میآید. روی از سادگی الکساندریا استفاده میکند و با تعریف کردن یک داستان خیالی از او بخواهد تا برایش از انبار داروهای بیمارستان مورفین فراهم کند اما در این میان با عمیقتر شدن ارتباط روی با الکساندریا او به درک جدیدی از شرایطی که تجربه میکند خواهد رسید.
آنچه که فیلم سقوط را برای من بسیار جالب توجه نمود این بود که تارسم سینگ خوانش پست مدرن از داستان را در یک مثال عینی و عملی در قالب قصه خود روایت میکند ما در سقوط، روی را میبینیم که برای سرگرم کردن الکساندریا و به دست آوردن دل او یک داستان حماسی من درآوردی از تجربیات شخصی خود تعریف میکند. داستانی که به صورت ناخودآگاه حداقل در ابتدای فیلم نوعی بازتاب از نگرش و جهانبینی بدبینانه او با توجه به سرگذشتی است که خود تجربه نموده او که به خاطر مصدومیتش عملاً شغل خود را از دست داده و در کنار اینها نامزد او نیز وی را برای ازدواج با بازیگری که بدل او بوده رها کرده ناامید و تلختر از آن است که بتواند قصهای الهام بخش و امیدوار کننده برای دخترک تعریف کند. این میشود که در اولین برخورد روی و الکساندریا با هم روی به بهانه هم نامی الکساندریا با اسکندر مقدونی قصهای از او برایش تعریف میکند که در آن اسکندر و یارانش گم شده و در بیابانی سرگردان هستند و از تشنگی رو به اهتزار تا اینکه یکی از سربازان او با یک کلاه خود آب سر میرسد ولی اسکندر آن آب را بر زمین میریزد. وقتی الکساندریا از روی علت این کار اسکندر را جویا میشود روی میگوید که آن آب کمکی برای نجات هیچ یک از آنها نمیکرد بنابراین استفاده از آن امیدی بیخود محسوب میشد در حالی که مخالفت الکساندریا با این نگرش، به نظر اندک تلنگری به روحیه درهم شکسته روی
وارد میکند و در نتیجه به او قول میدهد تا از دفعه های بعدی یک داستان حماسی متفاوت تعریف کند

عمده حجم فیلم از این بخش به بعد، شامل به تصویر کشیدن قصهای است که روی برای الکساندریا تعریف میکند. داستان شش مرد که در راه انتقام گرفتن از فرماندار اودیوس ظالم هم قسم هستند. آنچه که باید به آن توجه شود این است که تصویری که کارگردان از قصه روی ارائه میدهد آن چیزی است که تخیل الکساندریای کودک تصور میکند روی شخصیتهای داستان خود را بر اساس افرادی واقعی میسازد. به عنوان مثال با توجه به اینکه سال وقایع داستان ۱۹۱۵ میباشد اینکه دو شخصیت حاضر در داستان چارلز داروین و اوتا بنگا هستند که هر دو کاراکترهای حقیقی میباشند قابل توجیه است. روی صرفاً از اسم این اشخاص و اندک آشنایی که با هویت آنها و سرگذشتشان دارد در قصه خود استفاده میکند اما برداشتی که الکساندریا از اینها دارد متفاوت است. موارد دیگر شخصیت لوییجی است که در واقع برگرفته از همکار بازیگر روی در سر کار بود و شخصیت هندی که در واقع برگرفته از یک سرخ پوست است که در فیلم حضور داشته ولی الکساندریا در طی ایهامی ناخواسته او را همچون هندی معممی میپندارد که کارگر باغ پرتغالی است که همراه خانواده الکساندریا در آن مشغول کار است. نتیجه این اختلاف بین قصهگو و قصه شنو باعث میشود که الکساندریا نیز در خلق این قصه دخیل باشد و برداشتی که او از قصه میکند با توجه به فطرت معصوم و کودکانه او تلخی بسیار قصه روی را مهار کند

تارسم سینگ با مهارت با استفاده از تمام ابزار سینمایی که در اختیار دارد میتواند تار و پود تصورات دو انسان با دو نگرش مختلف را در هم تنیده کند و اعلام دارد که محصول نهایی خالق یک اثر مجرد و مجزای از مخاطب آن نمیتواند باشد و ابعاد مختلف یک اثر هنری در شرایطی میتواند به حداکثر بروز برسد که بشود آن را به دیگران ارائه داد
ورود الکساندریای معصوم به زندگی روی که به قصد پایان دادن به زندگی نامیدانه خود میخواهد برای به دست آوردن شیشه مورفین او را فریب بدهد و در ادامه با حادثه دلخراشی که برای الکساندریا رخ میدهد، روی را به خودآگاهی میرساند. او حالا آگاهانه به بزدلی خود اذعان میکند و میخواهد در داستان حماسی خود یک یک شخصیتها را به سرنوشتهای شومی هدایت کند اما مقاومت الکساندریا که اکنون دیگر خود در قصه وی حضور دارد در انتها او را از این عمل
منصرف نموده و متاثر از روحیه الکساندریا میکند

در نهایت به عنوان جمعبندی باید بگویم که سقوط از عجیبترین فیلمهایی است که میتوان در دهههای اخیر سینما آن را یافت. به نظرم در مواجهه با فیلم مخاطب حد وسطی نمیتواند پیدا کند احساس شما در نهایت یا این گونه است که حوصلهتا سر میرود یا متحیر بر صفحه نمایش باقی خواهید ماند حتی قصه تولید و پیش تولید فیلم خود یک مستند جدا میتواند باشد. فیلمی که در ۲۳ لوکیشن متفاوت در کشورهای گوناگون در طی ۴ سال و آن هم بدون هیچ جلوه کامپیوتری ساخته شده باشد (وقتی فیلم را ببینید متوجه میشوید چرا اینکه سکانسها همگی به صورت میدانی ساخته شدهاند و از پرده سبز برای فیلمبرداری استفاده نشده ناباورانه به نظر میرسد) خود آنقدر کنجکاو برانگیز هست که ما را به دیدن آن تحریک کند
نویسنده : امیرحسین رمضانی



