نقد و بررسی اختصاصی سینمارنا بر فیلم یک زندگی (One Life) 2023
گاهی یک زندگی هم کافیست.

امتیاز: 3.5 از 4
در میان مدعیان سینمایی سال ۲۰۲۳ فیلم بریتانیایی با بودجه اندکی اکران شد به نام one life که جواهری ناشناخته در میان تولیدات این سال و دست کم گرفته شده ترین فیلم سال محسوب می شود که آنطور که باید به آن پرداخته نشد. فیلمی بر اساس ماجرایی واقعی که روایتگر داستان نیکولاس وینتون فعال بشردوست انگلیسی است که کودکان آواره و عمدتاً اهل چکسلواکی را که در طی تهاجم آلمان نازی در خطر مرگ قرار داشتند به انگلستان منتقل میکند. با بازی درخشان آنتونی هاپکینز که به نظر سالهای آخر درخشش وی را در قاب تصویر سینما شاهدیم.
اما چطور فیلم بیادعای یک زندگی (one life) میتواند درخشان ظاهر شود؟ مهمترین نقطهی قوت فیلم، تکلیف مشخصی است که برای خود معین کرده و موجب شده تا یک رویکرد هنری واحد را برای خود اتخاذ نموده و با تمرکز بر روی همان رویکرد، پتانسیلهای داستان خود را برجسته کرده و پیام خود را در پس آن خط مشی قرار داده تا مخاطب خود در نهایت با واکاوی رخدادهای اتفاق افتاده در فیلم به آن نتیجهگیری مطلوب سازندگان دست یابد.
وقتی جنگی رخ میدهد آثار آن بر زندگی انسانها و مناسباتشان میتواند بسیار گسترده باشد و سازندگان یک زندگی با زیرکی سعی نکردند تا همه جوانب جنگ را در فیلم خود بررسی کنند، بلکه صرفاً این داستان زندگی نیکلاس وینتون در ابتدای وقوع بحران جنگ جهانی که دستمایه کندوکاو هنری قرار میگیرد و فیلم صرفاً بر مسئله آوارگان و پناهندگان جنگی تمرکز میکند، فارغ از تمام مسائل سیاسی و ایدئولوژیک دخیل در دوران ابتدای قرن ۲۰ که منجر به جنگ جهانی دوم شد. مسئلهای که اتفاقاً با وجود قدیمی بودن قصه آن، هنوز هم تازگی و کارکرد خود را در دنیای امروز ما به خصوص در این دوران آشفته میتواند داشته باشد. در زمانهای که اتحادیه اروپا و به طور کلی جهان غرب با بحران پناهجویان و آوارگان جنگی دست و پنجه نرم میکنند فیلم وان لایف در بطن خود به ما یادآوری میکند که بیتفاوتی نسبت به بحرانهای سیاسی در مناطق دیگر جهان میتواند چه پیامدهای خطرناکی داشته باشد و تلاشهای وینتون صرفاً یک اکت انسانی و روشنفکرانه جهان اولی نیست بلکه تلاشی در این راستاست که به دیگر هموطنان خود یادآور شود که اگر اکنون در برابر نیروهای شر در سرزمینهای دیگر ایستادگی نکنیم، این خود ما هستیم که در نوبت بعدی این صف قربانیها قرار است قرار بگیریم.
همانطور که ممکن است بدانید پیش از شروع رسمی جنگ جهانی قدرتهای جهانی رویکردی منفعلانه را در برابر مشی تهاجمی آلمان اتخاذ کردند و تمایلی برای تحت فشار قرار دادن آلمان برای رفتارهای خشونت بارشان از خود نشان نمیدادند و دقیقاً در همین برهه است که تلاشهای وینتون در قصه ما صورت میگیرد که نه تنها باید دغدغه خطرهای حضور در کشوری اشغال شده را داشته باشد بلکه باید در کشور خودش تقلا و تلاشهای طاقت فرسایی را برای متقاعدسازی مسئولان انجام دهد.

اما فیلم فقط محدود به روایت قصه در دوران ابتدای جنگ نمیشود بلکه داستان اصلی در دهه ۹۰ رخ میدهد، زمان کهنسالی کلاس وینتون که هاپکینز با درخشش آن را بازی میکند، گویی که نبرد هنوز برای وینتون تمام نشده. روح آزاده وینتون قدرت بالقوه خطر را حتی سالها پس از جنگ حس میکند به همین خاطر است که فیلم در قسمتهای مرتبط با پیری وینتون تلاشهای وی را به تضویر می کشد که میخواهد خاطره این کودکان را تا روزگار حال حاضر خود زنده نگاه دارد، بدون اینکه انگیزههای فردی برای تحسین و تقدیر برای خود قائل باشد. کما اینکه تلاشهای دوران متاخر وینتون از جهتی سختتر از دوران جوانی است زیرا که در آن دوران افکار عمومی راحتتر میتوانستند حضور فاشیست را آنسوی مرزهای خود احساس کنند اما در دوران معاصر همانطور که در فیلم میبینیم کمتر کسی دغدغه انتشار ماجرایی درباره پناهندگان را دارد و نهایتاً این یک برنامه کمدی سطحی است که حاضر میشود تا به این مقوله آن هم با آن ظرافت و زیرکانه و غافلگیرانه بپردازد.
حالا این one life ساخته جیمز هاوس فیلم اولی است که سالها بعد تصمیم میگیرد تا دوباره پرونده ۶۶۹ کودک نجات یافته را ورق بزند تا بار دیگر به مخاطب یادآور ارزشهای اصیل انسانیای باشد که بالاتر از مرزهای زبانی و نژادی و سیاسی است. one life با داستان قدرتمندش و کارگردانی بدون گزافه گویی و بی ادعایش همراه با بازیگریهای استاندارد و موسیقی متن فوق العادهاش به خوبی توانسته از پس ماموریت خود بر بیاید به همین دلیل است در ابتدای این متن متذکر شدیم one life دست کم گرفته شدهترین اثر سال است. حتی اگر از لحاظ هنری در بهترین حالت خود هم نباشد ولی رسالتی که برای خود قائل است را به نحوی عالی به سرانجام میرساند.
نویسنده : امیرحسین رمضانی





