
امتیاز : 3 از 4
با او حرف بزن ساخته پدرو آلمودوار محصول ۲۰۰۲ همانند دیگر آثار او هنجارهای اخلاقی و اجتماعی مرسوم را به چالش میکشد و از منظر اینکه رفتاری غیر اخلاقی را در قالبی عاشقانه میآمیزد جالب توجه است.
داستان از روایت غیر خطی استفاده میکند و روایتگر داستان دو مرد است که هر یک به صورت مجزا درگیر یک رابطه عاطفی هستند و در ادامه فیلم مسیر داستان آنها با هم تلاقی پیدا کرده و متاثر از هم میشود. از یک سو مارکو را داریم با بازی داریو گراندینتی که روزنامه نگار است و عاشق زنی گاو باز میشود و از سوی دیگر بنینو را داریم که پرستار بیمارانی است که در کما به سر میبرند و دلباخته یکی از بیماران خود است علی رغم اینکه آن زن هیچ گونه هوشیاری از خود ندارد. در طی حادثهای که در جریان یک اجرای برنامه گاوبازی رخ میدهد لیدیا دوست دختر مارکو هم به کما میرود و اینگونه میشود که او هم به همان بیمارستانی منتقل میشود که بنینو در آن کار میکند و همین بهانهای میشود تا مارکو و بنینو با هم آشنا شده و رابطه دوستانه آغاز کنند و در نتیجه این اتفاق ما با روحیات و دنیاهای شخصیتهای داخل فیلم آشنا میشویم.

الگویی که در عمده فیلمهای آلمودوار تکرار میشود زنانه بودن آنها است و معمولاً کاراکترهای اصلی فیلمهای وی یا زنها هستند یا نقش محوری دارند. در اینجا هم علی رغم اینکه در ظاهر دو مرد را داریم که محور اصلی فیلم را تشکیل میدهند ولی هر دو وظایف مادرانهای را عهدهدار هستند هم مارکو و هم بنینو از معشوقشان که در کما به سر میبرند مراقبت میکنند و به معنای واقعی کلمه آنها را تر و خشک میکنند البته بین مارکو و بنینو تفاوتهایی وجود دارد مارکو آن فردی است که انگار به تازگی وارد دنیای حمایتگری از نوع زنانه، آن هم تحت تاثیر بنینو شده. هرچه باشد بنینو سالها تجربه مراقبت از مادرش را هم داشته بنابراین به عنوان راهنمای مارکو در فیلم عمل میکند.
تا اینجا فیلم روند به نسبت نرمالی دارد و اما اتفاقات کلیدی مربوط به آشکار شدن این واقعیت است که بنینو به آلیشیا دختری که به او دل بسته و مریض تحت نظر اوست، تعرض کرده و وی را حامله مینماید. در نهایت در پی رسوایی به بار آمده و زندانی شدن بنینو وی در زندان به زندگی خود پایان میدهد بدون اینکه بداند آلیشیا هوشیاری خود را به دست آورده و در حال برگشت به زندگی عادی است.

بعد از پایان فیلم اصلیترین مسئلهای که ذهن من را به خود مشغول کرد این بود که باید در مقابل چنین داستان غیر منتظرهای چه واکنشی داشته باشم و چه قضاوتی میکنم. نفس عمل بنینو به حدی غیر اخلاقی است که بتوان آن را به راحتی محکوم نمود اما در عمل نمیتوان با وی سمپاتی نکرد و میدیدم که برای بنینو ناراحت هستم بعد که فیلم را در ذهن دوباره مرور کردم داستان بنینو و رفتار وی برایم جالبتر شد بنینو پرستاری است که در کار خود بسیار مهربان و دلسوز است و به نظر میرسد واقعاً از روی محبت و عشق خالصی که به آلیشیا دارد از او مراقبت میکند به طوری که حتی بیش از محدوده وظایفی است که برای وی معین شده و اصولاً طوری رفتار میکند که انگار نه انگار که آلیشیا هرگز نمیتواند متوجه اعمال او شود.
در ظاهر اینطور به نظر میرسد که شاهد یک عشق بی چشمداشت از جانب بنینو هستیم ولی باید متوجه شد که در این عشق سوزان یک خودخواهی هم نهفته است و بنینو برای رضایت خودش است که این چنین عمل میکند. او به دلیل زندگی خاصی که داشته مفهوم منحصربه فردی از عشق پیدا کرده که فقط در وقف شدن برای معشوق خودش را معنا میکند. به نظر حتی ارتباط جنسی که وی با آلیشیا برقرار میکند هم در نتیجه این رویکرد است به خصوص وقتی که در سینما به دیدن فیلم معشوق کوچک شونده میرود، بیشتر این وسواس وی تحریک میشود که باید خود را بیش از قبل در تامین آلیشیا وقف کند حتی نیاز جنسی که انتظاری بدیهی است که از یک معشوق میتوان داشت.

در آن فیلم عجیب چند دقیقهای، مشاهده میکنیم مردی در ابعاد چند سانتی متر زنی را که به وی علاقمند است به آن شکل فانتزی از لحاظ جنسی تحریک میکند. وقتی بنینو میبیند حتی این مرد مینیاتوری که در عمل نباید توان معاشقه داشته باشد این چنین خود را وقف میکند تا به نوعی قدردان محبوب خود باشد، جسارت انجام همین کار را برای آلیشیا در خود مییابد.
در نهایت آلمودوار در با او حرف بزن کار قابل اعتنایی انجام داده و همانطور که گفتیم بازی ظریفی را در خطوط قرمز اخلاقی مرسوم به راه میاندازد که همین باعث میشود تا اثر قابل تاملی باشد ضمن اینکه این ظرافت اینقدر دقیق است که در قالب یک ملودرام تراژدیک اثرگذار شود چون فقط اندکی حرکت اضافه در این ورطه میتوانست فیلم را به یک فاجعه خندهدار تبدیل کند.
نویسنده : امیرحسین رمضانی





