
امتیاز کاربران
امتیاز : 3.5 از 4
دهه ۲۰۰۰ را باید دههی از گور برگشتن ژانر زامبی در نظر بگیریم. در این دوران با توجه به اقبال عمومی نسبت به این سبک فیلمهای ترسناک فیلمهای زیادی در این ژانر ساخته شدند که البته نباید تاثیر بین المللی سری بازیهای ویدیویی رزیدنت اویل را در ایجاد این سونامی زامبی سازی کتمان نمود. اما چیزی که قابل توجه است این است که برخی از آنها توانستند قواعد این ژانر را جابجا کنند.
یکی از این موارد به طور قطع ۲۸ روز بعد اثر دنی بویل محصول ۲۰۰۲ است موارد مختلفی را در مورد فیلم ۲۸ روز بعد میتوان مطرح کرد و در مورد آن بحث نمود. اول اینکه سطح کارگردانی بسیار بالا است سکانسهای ابتدایی فیلم که کاراکتر جیم با بازی کیلین مورفی ۲۸ روز بعد از شروع همهگیری ویروس خشم در بیمارستان به هوش میآید و تنها در خیابانها پرسه میزند بینظیر است. استفاده از دوربینهای ثابت در نماهایی از بالا گویی که از دوربین مداربسته استفاده میشود بسیار بر وسعت تنهایی کاراکتر در جهانی که خالی از انسان شده تاکید دارد. در ادامه هم باز این خلاقیت کارگردان را شاهدیم چه در سکانس تونل که خودروی قهرمانان فیلم پنچر میشود و در آن فضای پر رعب و وحشت، مخاطب در تعلیق نگه داشته میشود و یا در سکانس خانه پدری جیم که این بار عنصر غافلگیری در ترساندن مخاطب به کار گرفته میشود.

نکته دیگری که قابل توجه است نگاه بسیار واقع گرایانه سازندگان در ساخت ۲۸ روز بعد است که در اثربخشی لحظات وحشت آفرین فیلم میتواند مثمر ثمر باشد به عنوان مثال برخلاف بسیاری از فیلمهای زامبی دیگر دنی بویل علت همهگیری بیماری را بیان میکند و اشاراتی که به میمونها دارد و شباهتهای آنها بیماری ابولا منجر میشود که بیماری در ذهن بیننده به صورت ناخودآگاه منطقیتر جلوه کند. ضمن این که در اینجا برخلاف فیلمهای قبلی زامبیها مردههایی نیستند که زنده شدند بلکه عامل همهگیری ویروسی است به نام خشم که باعث میشود تا انسان به سرعت پس از آلوده شدن پرخاشگر شود و دست به حمله به افراد بزند. علاوه بر این طراحی زامبیها هم به خوبی صورت گرفته و اتفاقاً برخلاف فیلمهای قبلی و یا حتی سری رزیدنت اویل که معلوم است خود ۲۸ روز بعد وامدار آن است افراد بیمار و تبدیل شده به هیچ وجه کند و دست و پا چلفتی نیستند و با نهایت سرعت میتوانند بدوند. این را بگذارید در کنار چشمان خونین زامبیهای فیلم تا یک پکیج وحشتناک کامل برای فیلم خود داشته باشید.
اما آیا ۲۸ روز بعد فیلمی است که تنها در حد اثری به حساب میآید که چند تغییر به این ژانر اضافه کرده و چند سکانس ترسناک موثر را تحویل میدهد؟ در ادامه فیلم میبینیم که اینطور نیست فیلم برخلاف بسیاری از فیلمهای ترسناک میتواند درام خلق کند و روابط انسانی را در بستر داستان و جهان خود در جلوههای مختلف آن بررسی نماید. در نیمه دوم فیلم به ناگهان تازه حرف اصلی خود را میزند و نمایش پایانی را به این اختصاص میدهد که انسانها این ظرفیت را دارند تا در وحشت آفرینی و ایجاد خطر به سطحی برسد که هیچ زامبی به گرد آن نرسد. درست است که منطق سربازان ساکن در عمارت به قدر کافی نمیتواند معقول باشد جمله های فرمانده عمارت درباره اینکه برای زیردستانش باید زن فراهم کند تا امید به آینده داشته باشند در نمیآید و کمی ادا و اطوار به نظر میرسد اما به جز این مورد که ذکر شد، پرده پایانی که همان پرده عمارت سرگرد وست است به خوبی میتواند تهدید نفسگیری که قهرمانان قصه را احاطه کرده به نمایش آورد.

رویکرد کارگردان در این لحظات هم جالب است. جیم تا قبل از اینکه برای نجات سلنا و هانا از چنگ سربازان سرگرد وست بگریزد همواره آن کسی بود که در معرض خطر قرار داشت اما در پایان خطر واقعی خود جیم میشود و حالا سکانسها را در این لحظات از زاویه دید سربازان میبینیم. برای دقایقی صحنههای استرسزای فیلم به این صورت است که جای شکار و شکارچی برعکس شده و کمی با آن فضای بارانی و بالاتنه لخت جیم حال و هوای فیلمهای رمبو را پیدا میکند و به نوعی شاهد یک تغییر ژانر هم هستیم.
در نهایت ۲۸ روز بعد به عنوان اثری که در ژانر خود دست به ابتکارات بسیاری زده محترم شمرده میشود اما قدرتی اصلی آن در ترسناک بودن به واقعی بودن آن برمیگردد. از این منظر که در مورد وحشتهای مدرن انسان امروزی صحبت میکند. داستانهای قدیم در مورد ارواح پلید و شیاطین هستند اما در دنیای امروز وحشتها شامل بیماریها و جنگهایی است که میتواند بشریت را ساقط کند و نمایش اینکه چقدر راحت انسانیت در نبود چهارچوبهای تمدنی میتواند قربانی شود.
نویسنده : امیرحسین رمضانی



